Menu Close Menu
اعزام ششمین ایثارگر سال ۹۹ برای اهدای عضو به تهران

اعزام ششمین ایثارگر سال ۹۹ برای اهدای عضو به تهران

اعزام ششمین ایثارگر سال ۹۹ برای اهدای عضو به تهران

یسنا اسمعیلی دختر کوچولوی نازی که بدنبال عوارض ناشی از هیدورسفالی که از یک ونیم ماهگی گرفتار آن بود و در طول سالهای کوتاه عمرش همیشه تحت درمان ومراقبتهای خاص بود در تاریخ ۹۹/۷/۲۸ در بیمارستان فاطمی بستری شده و بعد از عمل به بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان بوعلی منتقل شد .

✅آمبولانس که از در بیمارستان وارد شد تتوانست لرزش محسوس دستانش را پنهان کند .به آرامی بلند شد و چشم به چراغهای آمبولانس دوخت .

✅ساعت از دو نصف شب گذشته بود ولی کماکان همهمه های مبهمی از بخش آی سی یو اطفال بیمارستان بوعلی به گوش میرسید . انگار خواب در بیمارستان معنا ندارد .
بطرف آمبولانس حرکت کرد درحالیکه برگهای زرد پاییزی زیر پاهای لرزانش خرد میشدند .
قرار بود با دخترش " یسنا " برای همیشه خداحافظی کند .دراین نیمه شب سرد پائیزی دختر ۵ ساله اش میرفت که جاودانه شود . فرشته کوچک او ناباورانه پر گشوده بود تا در این سن کم ،ایثار و از خود گذشتگی را تعریف کند .

✅یسنای کوچک مادر اگرچه با وداع تلخش دل مادر را خون میکرد اما با اهدای اعضای نازنینش دل مادران زیادی را شاد میکرد .
یسنا اسمعیلی دختر کوچولوی نازی که بدنبال عوارض ناشی از هیدورسفالی که از یک ونیم ماهگی گرفتار آن بود و در طول سالهای کوتاه عمرش همیشه تحت درمان ومراقبتهای خاص بود در تاریخ ۹۹/۷/۲۸ در بیمارستان فاطمی بستری شده و بعد از عمل به بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان بوعلی منتقل شد .

✅درمانها برای این فرشته کوجک موثر واقع نشد و قلب خسته و رنجورش از طپش ایستاد ولی بعداز عملیات احیا برای دوره کوتاهی ضربان قلب ضعیفش بازگشت تا فرصتی دهد به پدر ومادرش که برای رفتن و یا جاودانه شدنش تصمیم بگیرند و چه خوب حق پدر ومادری را ادا کردند و با سعه صدر پذیرای پیشنهاد اهدای عضو شدند .

✅ساعتهایی که با پدر ومادر یسنا بر بالین او بودم تا زمانیکه آمبولانس مرکز فراهم آوری تهران حیاط بیمارستان را ترک کرد از جمله سخت ترین لحظات عمر کوردیناتوری ام در طی سالهای گذشته بود .


فریاد برگهای زرد ونارنجی
 زیر پای رهگذری خاموش
 در فصل بی قراری باد
 تابوت سرد دختری
دفن میشود در زیر قطره های اشک مادری
امشب رنگین کمانی از عشق و آواز مرغکان محبت مرهمی بر زخمهای خاطرات کوتاه مادر است .


✍🏻روایت اهدای عضو به قلم معصومه نجفی زارع مسئول واحد شناسایی بیماران مرگ مغزی و کوردیناتور ارشد واحد فراهم‌آوری

 

اشتراک
ارسال دیدگاه
Captcha
دیدگاه کاربران